در کانادا، اگر شهروندی بالای ۱۶ سال باشی ، میتوانی فرم آنلاین درخواست کار در روزهای انتخابات را در وبسایت سازمان انتخابات کانادا پر کنی یا آنکه حضوری به یکی از دفاتر آن سازمان بروی و برای کار ثبتنام کنی. برخلاف باور عمومی، کار در انتخابات، کاری داوطلبانه نیست و دولت برای آن بودجه در نظر گرفته و حقوق پرداخت میکند.
دستمزدها متفاوت است و بهعنوان مثال، من برای کار در روز انتخابات و حضور در کلاس آموزشیاش، نزدیک به ۳۰۰ دلار کانادا دریافت میکنم.
البته روز انتخابات، ساعت پنجونیم صبح در حوزه انتخاباتی حاضر بودم تا صندوقها و حوزه را برای شروع رایگیری در ساعت هفت صبح آماده کنیم. نزدیک به ۱۶ ساعت بعد و حوالی ده شب، وقتی شمارش آراء آن حوزه تمام شده بود، در نمنم باران ایستادم، بازتاب خبرهای شکلگیری دولت اقلیت حزب لیبرال را خواندم و به این سوال هم فکر میکردم: چرا در کانادا تقلب انتخاباتی کار سختی است، اما در کشوری مانند ایران همواره بحث تقلب در انتخابات یا گم شدن آرا مطرح است؟ در کانادا چه میکنند تا تقلب نشود، اعتماد مردم به صندوق رای حفظ شود و همزمان شمارش آرا سریع و دقیق صورت بگیرد؟
هارون نجفیزاده، خبرنگار ارشد شبکه تلویزیونی ایران اینترنشنال در مورد سرعت و دقت شمارش آرا در توییتر نوشت: «کانادا دیروز انتخابات برگزار کرد. سحر نشده، ترودو پیروز اعلام شد. ما ۲۸ سپتامبر (در افغانستان) انتخابات کردیم، یک ماه بعد نتایج که هیچ، دعوا سر قفل است!»
به تو اعتماد داریم
در انتخابات کانادا «اعتماد یک سرمایه است».
اهمیت اعتماد را یک خبرنگار اقتصادی در لندن، پایتخت بریتانیا برای من شرح داد. او میگفت که «اگر اعتماد مردم به دولت یا ساختارهای اجتماعی از دست برود، دیگر سخت میشود مدیریتی را اجرایی کرد».
موقع ثبتنام برای رای دادن در انتخابات امسال، تصادفی، آگهی کار سر صندوق را دیدم و فرم آن را پر کردم. روز بعد یک تلفن داشتم و یک آدرس به من دادند. بهم گفتند «هر زمان که میرسی، برای مصاحبه حضوری بیا.» در مصاحبه حضوری چند سوال بیشتر پرسیده شد: چرا میخواهی سر صندوق کار کنی؟ دوست داری در کدام خیابان این حوزه کار کنی؟ و درنهایت، با توجه به آگهیهای کار، نسبت به کدام مسئولیت احساس آسودگی و اعتماد بهنفس بیشتری داری؟
انتخاب کردم تا منشی صندوق (Poll Clerk) باشم: یعنی مدارک شناسایی را چک کنم، نامها را با فهرست رایدهندگان مطابقت دهم و به مسئول اصلی صندوق اجازه دهم تا برگه رای را صادر کند. سپس ناظر این باشم که رایدهندگان در یک فضای امن، همچنین با همراهی حداکثر حریم خصوصی، رایشان را پر میکنند و سپس رای را در صندوق میاندازند. وقتی رای به صندوق وارد شد، من در فهرست رایدهندگان تایید میکردم که این فرد رای داده است.
از همان ابتدای مصاحبه تا پایان رایگیری، به تو اعتماد میشود. تو یک شهروند هستی و مسئولیت شهروندی را میدانی. در یک تیم قرار میگیری تا در کنار همدیگر، مراقب رای مردم باشیم. این اعتماد، به تو اعتماد بهنفس میدهد. این مسئولیت، تو را قوی میکند. تمام مدت و در روز رایگیری، با تیم مدیریت آن حوزه در ارتباط بودم. هرچند ما دو نفر، فقط یکی از هشت صندوق را در ساختمان ورزش یک دبستان، مدیریت میکردیم.
فرآینده ساده شده برای رایدهندگان
برخلاف آمریکا، همه با هرگونه مدرک شناسایی کانادایی، میتوانند رای بدهند. حتی افراد بیخانمان، با یک نامه یک سازمان حمایتی یا محل موقت اقامت، میتوانند در انتخابات حاضر شوند. داشتن آدرس مهم است، چون برای سازمان انتخابات، آدرس هویت رایدهنده را تایید میکند.
تقریبا تمامی شهروندان کانادا، در فهرست انتخاباتی ثبت شدهاند. خواه پیش از انتخابات برای رای دادن ثبتنام کردهاند، یا سر صندوق ثبتنام میکنند. برای برخی، این فرآیند خودکار صورت میگیرد. وقتی دو سال پیش، فرم شهروندی کانادا را پر میکردم، خواستم تا اسمم به فهرست شهروندی وارد شود.
بیشتر رایدهندگان، یک کارت دریافت میکنند که به آنها میگوید برای رای دادن، به کدام آدرس بروند. در آن حوزه، آنها را به یک صندوق رای مشخص هدایت میکنند. نامشان در فهرست رایگیری آمده است، اگر نیامده باشد یا آدرسشان تغییر کرده باشد، با یک فرم میتوانند آدرس را سر صندوق تغییر دهند. از ۱۹۱ رایای که ما دو نفر صادر کردیم، ۱۳ نفرشان همراه با ثبت تغییر آدرس افراد بود.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
برای آنکه بدانی خود فرد رای میدهد، به جز کارت انتخابات، یک کارت شناسایی طلب میکردیم. اگر کارت انتخاباتی همراه فرد نبود، یک کارت شناسایی میخواستیم که نام و آدرس او در آن ثبت شده باشد. کارت شناسایی میتوانست گواهینامه باشد یا کارت دانشجویی یا کارت بیمه یا یک فرم بانکی. الزامی ندارد کارت یا مدرک شناسایی عکس داشته باشد. یک فرم بانکی هم میتواند آدرس فرد را تایید کند.
همچنین، حوزه نمیتواند باز شود، مگر اینکه اطمینان حاصل شود که افراد مسن یا دچار مشکلات حرکتی میتوانند بهراحتی به حوزه وارد و خارج شوند. اگر افرادی سگهای مراقب (بهخاطر بیماری یا دیگر نیازمندیها) بههمراه داشته باشند، میتوانند همراه سگ وارد حوزه شوند و رای دهند.
روز انتخابات ونکوور باران شدید میبارید و خیلیها کمحوصله بودند. نکته این بود که بارها به رایدهندگان تاکید کردیم رای را نباید دست ما باقی بگذارند و باید در صندوق بیاندازند. خیلیها فکر میکردند ما این کار را میکنیم و میخواستند زودتر به خانه و محیطی گرم برگردند. یک رایدهنده حتی رفت و گفت: «خودتان رایام را به صندوق بیاندازید»، برای من، این تاثیری است که سرمایه اعتماد، در مردم کانادا باقی میگذارد.
جزوه را دنبال کن و همهچیز را ثبت کن
نزدیک به چهار ساعت در یک بعدازظهر پاییزی ونکوور و در فاصلهای نزدیک به روز انتخابات، در کلاس آموزشیای نشستم که به ما آموزش میداد، در روز انتخابات چگونه عمل کنیم. بر پایه انتخابات گذشته، به تمامی جزئیات توجه شده بود و مراحل را به طور کامل توضیح میداد. در نهایت چند سناریوی معمول را نیز تمرین کردیم و جزوهای نیز در اختیار ما قرار گرفت.
باتوجه به این جزوه، در روز انتخابات، ما برابر مسئولیتهایمان، صندوق رای را آماده کردیم، رایها را صادر کردیم و پس از پایان زمان رایگیری و وقتی دیگر هیچ رایدهندهای منتظر نبود، برابر جزوه، وسایل را جمع کردیم و سپس مقابل دید ناظران احزاب و مدیران حوزه، صندوق را باز کردیم و رایها را شمردیم. همکارم هر رای را برداشت، به بقیه نشان میداد، بلند میگفت کدام نامزد برگزیده شده، من چک میکردم و نتیجه را روی یک کاغذ ثبت میکردم.
حدود ۲۰ دقیقه طول کشید تا ۱۹۱ رای را خواندیم. رای باطله نداشتیم. تمام عددهایم در جدولها برابر بود. از نمایندگان نامزدها خواستیم تا بیایند و بررسی کنند. سپس آرای هر نامزد را دوباره شمردیم و بررسی کردیم که کاغذی به دیگری نچسبیده باشد. درنهایت، مدیر حوزه آمد و همهچیز را برای سومین بار بررسی کرد. سپس همه مدارک انتخاباتی و کاغذها را بستهبندی کردیم و تحویل مدیر حوزه دادیم.
همکارم که مسئول صندوق بود، یک نسخه از نتیجه انتخابات را به خانه برد. هیچکسی به جز او اجازه ندارد تا این صندوق را دوباره باز کند. اگر بازشماری رایها توسط نامزدی خواسته شود، فقط او میتواند صندوق را دوباره باز کند.
برای همین در حالی که روز انتخابات بلند بود، اما شمارش با سرعت انجام گرفت. در اغلب حوزههای کانادا، دو ساعت پس از پایان انتخابات، نتایج اعلام میشود.
آیا باید اصل مسابقات اسبسواری را کنار گذاشت؟
در کانادا هم مثل ایران، نظام انتخاباتی بر پایه مسابقات اسبسواری است یا آنگونه که کاناداییها میگویند، «اولین نفری که از خط پایان گذشت، برنده است!». این بدینمعناست که رای فقط بخشی از رایدهندگان در نتیجه نهایی تاثیرگذار میشود و بیشتر نمایندگان پارلمان کانادا، بین ۳۰ تا ۵۰ درصد آرا مردم را بیشتر ندارند. در عمده کشورهای اروپایی، نظام انتخاباتی تغییر کرده است و دیگر ملاک، مسابقات اسبسواری نیست.
در کانادا، سالهاست صحبت از تغییر نظام انتخاباتی است و در نخستین دوره دولت جاستین ترودو، یکی از شعارهای اصلی حزب لیبرال این بود که «این آخرین بار است در این نظام انتخاباتی رای میدهید!» البته آنها به این قولشان عمل نکردند.
حالا سوال این است که آیا نظام انتخاباتی باید تغییر کند؟
خانمی که با همراهم مسئول صندوق بود، کانادایی فرانسوی است و تازه وارد کالج شده و پرستاری میخواند. از او پرسیدم آیا باید برای رای دادن جایزه گذاشت؟ مثال زدم که در بریتانیا، ثبتنام در انتخابات، میزان اعتبار افراد در بانکها را افزایش میدهد. همچنین پرسیدم، آیا برای رای ندادن، جریمهای گذاشت؟ مثال از استرالیا زدم که جریمه نقدی برای افرادی گذاشته که رای نمیدهند.
جواب داد، «انتخابات خرید وفروش نیست که برایش جایزه بگذاریم. مجازات هم نیست که برایش جریمه بگذاریم. باید افراد قبول کنند که این یک وظیفه شهروندی است و برایش وقت بگذارند». البته همه این کار را نمیکنند، تقریبا از هر چهار شهروند کانادا، یک نفر همیشه رای نمیدهد.
مثالش یک رایدهنده بود، وقتی رایاش را صادر کردیم، لبخند زد و گفت: «آخرین مرتبه ۱۸ ساله بودم و رای دادم». وقتی رایاش را به صندوق، خندید و گفت: «بروم تا ۳۰ سال دیگر!» همکارم در لحظه جواب داد، «نه، چهار سال دیگر برگرد!»